معنی سیج ، مویز

حل جدول

سیج ، مویز

انگور خشک شده


سیج، مویز

انگور خشک شده


سیج

مویز


مویز

سیج

لغت نامه دهخدا

سیج

سیج. [س َ] (اِ) مویز است که انگور خشک شده باشد. (برهان) (آنندراج). مویز. (فرهنگ رشیدی).

سیج. (اِ) رنج. محنت. مشقت. (برهان) (آنندراج).

سیج. (اِخ) دهی است از دهستان چولائی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 542 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آنجاغلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

سیج. (اِخ) دهی است جزء دهستان مرکز بخش آستارا شهرستان اردبیل. دارای 211 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن غلات، تهیه ٔ زغال. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


مویز

مویز. [م َ] (اِ) ممیز. میویز. سکج. کشمش. زبیب. مامیچ. انگور خشک. (یادداشت مؤلف). میمیز. (برهان). قسمی است کلان از انگور که خشک کرده نگاه دارند. مردم عام آن را منقی گویند و به هندی داکهه نامند. (غیاث) (از آنندراج). به عربی آن را زبیب گویند و از آن نبید سازند. (از انجمن آرا).زبیب. (دهار). سکج. (زمخشری). هولَک. (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی). به فارسی زبیب است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). صقر. (منتهی الارب):
می بباید که کند مستی و بیدار کند
چه مویزی و چه انگوری ای نیک حبیب.
منوچهری.
آب انگور فرازآور یا خون مویز
که مویز ای عجبی هست به انگور قریب.
منوچهری.
روزی به دست طفل شود کشته بیگمان
چون بنگری گلوبر بز جز مویز نیست.
خاقانی.
اصفران، زعفران و ورس یا مویز. وینه؛ مویز سیاه. موز؛ مویز که به هندی گیله نامند. عجد؛ دانه ٔ مویز. عجد؛ مویز ردی هیچکاره. مواز؛مویزفروش. عرق. عَنْجَد، عُنْجُد، عِنْجَد؛ مویز. مویز سیاه یا هیچکاره ترین آن. فَصی ̍؛ دانه ٔ مویز. مُعَنِّب، مویزآرنده. (منتهی الارب).
- خون مویز، کنایه از شراب است که از آب انگور به دست آید:
آب انگور فرازآور یا خون مویز
که مویز ای عجبی هست به انگور قریب.
منوچهری.
- غوره نشده مویز گشتن (شدن)، نخوانده ملا شدن. کنایه است از دعوی مقام و هنری کردن بی داشتن شرایط و لوازم و مقدمات آن:
چون آینه نورخیز گشتی احسنت !
چون اره به خلق تیز گشتی احسنت !
در کفش ادیبان جهان کردی پای !
غوره نشده مویز گشتی احسنت !
ملک الشعراء بهار.
- امثال:
دو مویز بهتر از یک خرماست. (امثال و حکم دهخدا).
غوره مویز می شود ولی مویز غوره نمی شود. (از مجموعه ٔ امثال فارسی).
یک مویز و چهل قلندر.

فرهنگ عمید

سیج

مویز

رنج، محنت، مشقت،


مویز

انگور خشکیده، انگور سیاه خشک‌شده، سکج، سیج،

فرهنگ فارسی هوشیار

سیج

(اسم) انگور خشک شده مویز.

فرهنگ معین

سیج

(سَ یا س) (اِ.) مویز، انگور خشک شده.

(اِ.) رنج، محنت.

معادل ابجد

سیج ، مویز

136

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری